هر كس این دعا را پس از نماز صبح بخواند، حاجتى نخواهد مگر اینكه برایش میسّر گردد و خداوند مهم او را كفایت كند:
بِسْمِ اللّه ِوَ صَلَّى اللّه ُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِه،
وَ اُفَوِّضُ اَمْرى اِلَى اللّه ِ
اِنَّ اللّه َ بَصیرٌ بِالْعِبادِ،
فَوَقاهُ اللّه ُ سَیِّئاتِ ما مَكَرُوا. لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ،
فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِى الْمُؤْمِنینَ.
حَسْبُنَا اللّه ُ وَ نِعْمَ الْوَكیلُ،
فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللّه ِ
وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ.
ما شاءَ اللّه ُ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه ِ،
ما شاءَ اللّه ُ لا ما شاءَ النّاسُ،
ما شاءَ اللّه ُ وَ اِنْ كَرِهَ النّاسُ،
حَسْبِىَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبینَ،
حَسْبِىَ الْخالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقینَ،
حَسْبِىَ الرّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقینَ،
حَسْبِىَ اللّه ُ رَبُّ الْعالَمینَ.
حَسْبى مَنْ هُوَ حَسْبى،
حَسْبى مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبى،
حَسْبى مَنْ كانَ مُذْ كُنْتُ (لَمْ یَزَلْ) حَسْبى،
حَسْبِىَ اللّه ُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ، عَلَیْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ.
قیصر امین پور
گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود
گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود
گاهی بساط عیش خودش جور میشود
گاهی دگر تهیه بدستور میشود
گه جور میشود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور میشود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود
گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو میشود
گاهی برای خنده دلم تنگ میشود
گاهی دلم تراشه ای از سنگ میشود
گویی به خواب بود جوانی مان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر میشود
دکتر الهی قمشه ای
وقت سن از آستانه ی پنجاه سالگیم گذشت.
فهمیدم هرچه زیستم اشتباه بود!
هر چه برایم ارزش بود کم ارزش شد.
حالا میفهمم چیزی بالاتر از سلامتی، چیزی بهتر از لحظه حال، با اهمیتتر از شادی نیست.
حالا میفهمم دستاوردهایم معادل چیزهایی که در مسیر به دست آوردن همان دست آوردها از دست دادم نیستند.
حالا میفهمم استرس، تشویش، دلهره، ترس آزمون کنکور و استخدام، ترس نتیجه، اضطراب سربازی، ترس از آینده، وحشت از عقب ماندن، دلهره ی تنهایی، نگرانی از غربت، غصه های عصر جمعه، اول مهر، ۱۴ فروردین، بیکاری و هرگز نه ماندگار بودند
نه ارزش لحظه های هدر رفته ام را داشتند.
حالا میفهمم یک کبد سالم چندبرابر لیسانسم ارزشمند است.
کلیه هایم از تمامی کارهایم، دیسک کمرم از متراژ خانه، تراکم استخوانم از غروب های جمعه، روحم از تمام نگرانیهایم، زمانم از همه ی ناشناختههای آینده های نیامده ام،
شادیم از تمام لحظه های عبوسم،
امیدم از همه ی یاس هایم با ارزش تر بودند.
حالا میفهمم چقدر موهایم قیمتی بودند.
و چقدر یک ثانیه بیشتر کنار فرزندم زنده بمانم ارزش تمام شغل های دنیا را دارد.
یقین دارم آدم هایی که به معنی تمام قدر لحظه های بودنشان را میفهمند با غبار غم و تردید و غصه و ترس و چه شودها زندگی شان را حرام نکردند.
در حال، ماندند و ذهن شان را خالی، حسشان را چون ابر در حرکت، روحشان را با آموزه های درست و حقیقی تزیین و اندیشه هایشان را آزاد و تخیل شان را سرشار میکنند.
به معنی حقیقی کلمه زنده اند،
زندگی میکنند و به معنی واقعی کلمه در آرامش میمیرند:
سرخوش، همچون فصلی از زندگی،
جزیی از زندگی و در مسیر زندگی
تلنگر
معناى توحید
علامه حسن زاده عاملی نقل می کند که :
شب دوشنبه 23 ربیع الاول سال 1387 هجرى یكى از اساتیدم (حضرت آیت الله حاج شیخ محمد تقى آملى ) را در خواب دیدم كه رساله سیر و سلوكى را به من داده ، فرمود: التوحید اءن تنسى غیرالله یعنى : ((توحید این است كه غیر خدا را فراموش كنى )). وقتى نزد ایشان رفتم و آن چه در خواب دیده بودم ، بیان نمودم فرمود:
نشانى داده اندت از خرابات
كه التوحید اسقاط الاضافات
و این ، بیتى است از گلشن راز شبسترى
علامه حسن زاده عاملی نقل می کند که :
شب دوشنبه 23 ربیع الاول سال 1387 هجرى یكى از اساتیدم (حضرت آیت الله حاج شیخ محمد تقى آملى ) را در خواب دیدم كه رساله سیر و سلوكى را به من داده ، فرمود: التوحید اءن تنسى غیرالله یعنى : ((توحید این است كه غیر خدا را فراموش كنى )). وقتى نزد ایشان رفتم و آن چه در خواب دیده بودم ، بیان نمودم فرمود:
نشانى داده اندت از خرابات
كه التوحید اسقاط الاضافات
و این ، بیتى است از گلشن راز شبسترى
درباره این سایت